هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به موضوعاتی مانند دوری از می در جمع هشیاران، رنج بیماری، پریشانی و شکستن آینه‌های نمادین در بازار زندگی می‌پردازد. همچنین، اشاراتی به بازی با طبیعت، درد و طلب، و جنون در بازار زندگی دارد. در پایان، شاعر به بخت زنگارزده و حضور همیشگی آینه‌ای در کنارش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند جنون و درد نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵۸۲

می حرام است در آن بزم که هشیاری هست
خواب تلخ است در آن خانه که بیماری هست

با پریشان نظری بس که بدم، می شکنم
هر کجا آینه ای بر سر بازاری هست

می توان با گل خورشید نظر بازی کرد
همچو شبنم اگرت دیده بیداری هست

خضر بر گرد سر درد طلب می گردد
کعبه فرش است در آن سینه که آزاری هست

صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
بر جنون می زنم امروز که بازاری هست

بخت زنگار چرا سبز نباشد صائب؟
روز و شب در بغلش آینه رخساری هست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.