هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی به معشوق سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که ارزش‌هایش را نادیده نگیرد. او مرگ را در برابر عشق بی‌معنا می‌داند و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و از او حمایت کند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند جاودانگی، امتحان و بخشش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۲۷۵۴

روزی که مرا زِ من سِتانی
ضایع مَکُن از من آنچه دانی

تا با تو چو خاصِ نور گَردم
آن نورِ لَطیفِ جاودانی

تا چند کُنم زِ مرگْ فریاد
با هَمچو تو آبِ زندگانی؟

گَر مرگَم از اواست، مرگِ من باد
آن مرگ بِهْ از دَمِ جوانی

از خَرمَنِ خویش دِهْ زَکاتَم
زان خرمَنِ گوهرِ نَهانی

مَنْویس بَرین و آن بَراتَم
بُگْذار طَریقِ اِمْتِحانی

خاموش ولی به دستِ تو چیست
باران آمد، تو ناودانی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.