۲۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۵۵

چون عشق کُند شِکَرفَشانی
در جِلْوه شود مَهِ نَهانی

بینی که شِکَر کَران ندارد
خوش می‌خوری و‌ هَمی‌رَسانی

می‌غَلْط به هر طَرَف که غَلْطی
بر سَبزهٔ سَبزِ بوستانی

گَر زان که کُلَه نَهی، وَگَر نی
شاهَنْشَهِ جُمله خُسروانی

آن را بینی که من نگویم
زیرا که بِگویَمَت، بِدانی

چون چَشمِ تو وا کُنند ناگَه
بر شهرِ عَظیمِ آن جهانی

مانندهٔ طِفْلِ نوبِزاده
خیره نِگَریّ و خیره مانی

تا چَشمْ بَران جهان نَشینَد
چاره نَبُوَد ازین نشانی

بُگْریز به نورِ شَمسِ تبریز
تا کشف شود همه مَعانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.