۵۶۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۵۶

ای وَصلِ تو اصلِ شادمانی
کانْ صورت‌هاست، وین مَعانی

یک لحظه مَبُر زِ بنده، که نیست
بی آبْ سَفینه را رَوانی

من مُصْحَفِ باطِلَم، وَلیکِن
تَصحیح شَوَم چو تو بِخوانی

یک یوسُفِ‌ بی‌کَس است و صد گُرگ
امّا بِرَهَد، چو تو شَبانی

هر بار بِپُرسی‌اَم که چونی؟
با اَشکَم و رویِ زَعفَرانی

این هر دو نشانْ برای عام است
پیشَت چه نشان، چه‌ بی‌نشانی

ناگفته، حَدیثْ بِشْنَوی تو
نَنْوشته، قَباله را بِخوانی

بی خوابْ تو واقعه نِمایی
بی آبْ سَفینه‌ها بِرانی

خاموش ثَنا و لابه کم کُن
کَزْ غَیب رَسید، لَنْ تَرانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.