هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناامیدی و یأس شاعر از عدم یافتن نشانهای از عشق و محبت در جهان است. او از فقدان عشق حقیقی، سردرگمی در زندگی، و تاریکیهای روحی خود مینویسد و اشاره میکند که حتی در میان رنجها، امید و نوری وجود ندارد. شاعر از زبان اهل دل نیز انتقاد میکند و معتقد است که آنچه باقی مانده، تنها ادعاهای بیپایه است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، مضامین یأس و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۹۳
آه کز اهل محبت اثری پیدا نیست
زآنهمه سوخته جانان شرری پیدا نیست
نه ز آغاز خبر دارم و نه از انجام
منزل دور مرا پا و سری پیدا نیست
لاله ها را ز سر داغ سیاهی برخاست
شب ما سوختگان را سحری پیدا نیست
یوسف از چاه برون آمد و عنقا از قاف
از دل گمشده ما اثری پیدا نیست
مگر از روزنه دل نفسی راست کنیم
ورنه زین خانه تاریک دری پیدا نیست
بجز از آبله پا که کنندش پامال
در همه روی زمین دیده وری پیدا نیست
ز اهل دل آنچه به جا مانده زبان لاف است
همه برگ است بر این نخل بری پیدا نیست
بر میاور ز صدف گوهر خود را صائب
که درین دایره صاحب نظری پیدا نیست
زآنهمه سوخته جانان شرری پیدا نیست
نه ز آغاز خبر دارم و نه از انجام
منزل دور مرا پا و سری پیدا نیست
لاله ها را ز سر داغ سیاهی برخاست
شب ما سوختگان را سحری پیدا نیست
یوسف از چاه برون آمد و عنقا از قاف
از دل گمشده ما اثری پیدا نیست
مگر از روزنه دل نفسی راست کنیم
ورنه زین خانه تاریک دری پیدا نیست
بجز از آبله پا که کنندش پامال
در همه روی زمین دیده وری پیدا نیست
ز اهل دل آنچه به جا مانده زبان لاف است
همه برگ است بر این نخل بری پیدا نیست
بر میاور ز صدف گوهر خود را صائب
که درین دایره صاحب نظری پیدا نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.