هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به توصیف عشق و جذبه‌های معنوی می‌پردازد. شاعر با بیان ناتوانی زبان در توصیف معشوق، از زیبایی‌های بی‌حد و حصر او سخن می‌گوید و تأثیر عمیق این عشق را بر زندگی خود شرح می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی خواننده نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۰۷

حلقه ذکر تو، میم دهنی نیست که نیست
خلوت فکر تو چاه ذقنی نیست که نیست

نه همین صبح ازین درد گریبان چاک است
چاک سودای تو در پیرهنی نیست که نیست

ساغر چشم تو در دیر و حرم در دورست
حسن بی قید تو در انجمنی نیست که نیست

هر یک از اهل نظر را به زبانی دارد
چشم پر کار ترا هیچ فنی نیست که نیست

بلبل و طوطی و قمری همه نالان تواند
در دبستان تو شیرین سخن نیست که نیست

همه نازک بدنان در خم آغوش تواند
سینه چاک تو گل و یاسمنی نیست که نیست

گر چه در بسته شرم است کمانخانه تو
از خدنگ تو مشبک بدنی نیست که نیست

شمع و پروانه و گل نغمه سرایی دارد
خارخار تو گل پیرهنی نیست که نیست

زهره کیست که از شکوه تواند دم زد؟
حیرت روی تو قفل دهنی نیست که نیست

به چه جمعیت خاطر در مدح تو زنم؟
که پریشان تو زلف سخنی نیست که نیست

نه همین حال غریبی است مرا دور از تو
شام غربت ز تو صبح وطنی نیست که نیست

نه همین خامه صائب ز تو طوبی ثمرست
آب لطف تو روان در چمنی نیست که نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.