هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، زیبایی و جذابیت معشوق را توصیف می‌کند و از عشق و شوریدگی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند تشنگی برای لعل معشوق، شبنم و گل، و اشاره به عناصر طبیعت، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. همچنین، این شعر به مفاهیمی مانند عشق الهی، حیرت در برابر زیبایی معشوق، و تسلیم در برابر عشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۰۶

خسته چشم تو صاحب نظری نیست که نیست
تشنه لعل تو روشن گهری نیست که نیست

این چه شورست که حسن تو به عالم افکند؟
که نمکدان ملاحت جگری نیست که نیست

بخیه شبنم و گل بر رخ کار افتاده است
ورنه حیران تو صاحب نظری نیست که نیست

نه همین ذره درین دایره سرگردان است
رقص سودای تو در هیچ سری نیست که نیست

عالم از حسن گلوسوز تو شد باغ خلیل
در دل سنگ تو تخم شرری نیست که نیست

میوه سرو که گفته است همین آزادی است؟
قامت سرکش او را ثمری نیست که نیست

نه همین لاله و گل نعل در آتش دارند
خار خار تو نهان در جگری نیست که نیست

فتنه هر دو جهان زیر سر خشت خم است
در خرابات مغان شور و شری نیست که نیست

نظر پست تو شایسته جولان کف است
ورنه در سینه دریا گهری نیست که نیست

چون کنم نسبت آن لعل به یاقوت عقیم؟
رو سفید از نمک او جگری نیست که نیست

برو ای عقل، به صحرای جنون پا مگذار
شیشه باری تو و اینجا خطری نیست که نیست

زهر دشنام بود قسمت عاشق، ورنه
در نهانخانه آن لب، شکری نیست که نیست

بعد ازین نامه مگر بر پر عنقا بندیم
ورنه با نامه ما بال و پری نیست که نیست

نه همین دیده شبنم ز نظربازان است
محو خورشید تو صاحب نظری نیست که نیست

گر چه از بیخبرانیم به ظاهر صائب
در فرامشکده ما خبری نیست که نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.