هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر درد فراق، عشق نافرجام و رهایی از تعلقات دنیوی است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، از دل‌شدگی، اشک‌های وداع، اسارت در بندگی و نگاه ناپایدار دنیا سخن می‌گوید. او همچنین به مفاهیمی مانند عبرت‌گیری از جهان، رهایی روح و بی‌ثباتی زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۲۰

تا من دلشده را دست ز گردن برداشت
جوهر تیغ تو چون سلسله شیون برداشت

شد ز دلبستگی از اشک وداعم سرسبز
خار خشکی که مرا دست ز دامن برداشت

نیست در بندگی سرو قدان آزادی
نتوان فاخته را طوق ز گردن برداشت

حسن هر چند نیارد دو جهان را به نظر
نیست ممکن که تواند نظر از من برداشت

هر که زیر فلک از رخنه دل غافل شد
چشم در خانه تاریک ز روزن برداشت

نیست بی آبله نقش قدم گرمروان
در گهر غوطه زد آن کس که پی من برداشت

در نظر داشت شکست دل چون شیشه من
هر که سنگ از ره من همچو فلاخن برداشت

حاصلی داشت اگر مزرع بی حاصل من
دانه ای بود که مور از سر خرمن برداشت

منم آن منزل بی آب درین دامن دشت
که پشیمان نشد آن کس که دل از من برداشت

شد مسیحا به تجرد ز علایق آزاد
چه کند رشته به آن تیغ که سوزن برداشت؟

سوز پنهانی من در دل او کار نکرد
سنگ، سردی نتوانست ز آهن برداشت

کرد پر گوهر شهوار صدف را صائب
هر که عبرت ز جهان از دل روشن برداشت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.