هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به مضامینی همچون عشق، هستی، طنز تلخ، و نقد اجتماعی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند غبار هستی، سیلاب، و مهتاب، به بیان ناپایداری زندگی و ناتوانی انسان در برابر تقدیر می‌پردازد. همچنین، با اشاره به مفاهیمی مانند عافیت، کفر، و محراب، به نقد جامعه و ارزش‌های آن می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و طنز تلخ ممکن است برای سنین پایین نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۶۲

غبار هستی ما پرده دار سیلاب است
کتان طاقت ما شیر مست مهتاب است

دهان شیر بود خوابگاه وادی عشق
حصار عافیت این محیط، گرداب است

چنان ز سیر چمن خاطرم گزیده شده است
که شاخ گل به نظر آستین قصاب است

عیار آتش روی ترا چه می داند؟
هنوز دیده آیینه در شکرخواب است

اگر ز غیبت ما در حضور می افتند
حضور خاطر ما در حضور احباب است

ترا چه بهره ز رنگینی کلام بود؟
که همچو طفلان چشمت به سرخی باب است

به دور زلف تو کفر آنچنان رواج گرفت
که طاق نسیان امروز طاق محراب است

سر مشاهده عیب خود اگر داری
کدام آینه بهتر ز عالم آب است؟

چرا خموش نگردند طوطیان صائب؟
سخن شناس درین روزگار نایاب است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.