۲۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۹۸

ز ملک و مال، دل بی نیاز ما سبک است
به گل قرار نگیرد سفینه تا سبک است

به جان و دل نتوان وصل آرزو کردن
که این متاع به میزان رونما سبک است

به فرق مردم آزاده، کوه الوندست
به اعتقاد تو گر سایه هما سبک است

گرفته است چنان روزگار را غفلت
که خواب چشم تو و خواب بخت ما سبک است

صدف نه ایم که باشیم مست خواب گران
حباب قلزم عشقیم، خواب ما سبک است

نمی رویم به هر پرتوی ز جا صائب
شکوه طور به میزان صبر ما سبک است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.