۲۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۱۵

سحاب گرد کدورت شراب صبحدم است
نشاط روی زمین در رکاب صبحدم است

صفای چهره شبنم، گل سحرخیزی است
نقاب دولت بیدار، خواب صبحدم است

دمی که تیره نباشد، دم مسیحایی است
شبی که خوش گذرد در حساب صبحدم است

ز تیغ او جگر زخم تازه می گردد
که صیقل دل مخمور، آب صبحدم است

جهان ز پرتو خورشید غوطه زد در تیغ
هنوز شبنم ما مست خواب صبحدم است

مباد صرف کنی اشک و آه را بی وقت
که این متاع گرانمایه، باب صبحدم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.