هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عناصر طبیعت و زندگی برای بیان مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی استفاده می‌کند. شاعر با اشاره به خرابی عمارت، گلی که نمی‌شکند، ابر گهربار و دشت زنگاری، به دنبال تشویق مخاطب برای رها کردن ترس‌ها و محدودیت‌هاست. همچنین، مفاهیمی مانند هشیاری، بیداری، مرگ و زندگی، و تفاوت بین ظاهر و باطن در شعر مورد توجه قرار گرفته‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به مرگ و زندگی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۶۴

عمارتی که نگردد خراب، همواری است
گلی که رنگ شکستن ندیده هشیاری است

کنون که ابر گهربار و دشت زنگاری است
ز خویش خیمه برون زن، چه جای خودداری است؟

برآر سر ز گریبان که دامن صحرا
ز بس که زنگ ز دلها زدوده، زنگاری است

ز سنگ لاله برآمد، ز خاک سبزه دمید
قدم ز خانه به صحرا نه، این چه خودداری است؟

در آن رهی که به مستی توان سلامت رفت
قدم شمرده نهادن دلیل هشیاری است

مشو به مرگ ز امداد اهل دل نومید
که خواب مردم آگاه، عین بیداری است

رسید بر لب بام آفتاب زندگیش
هنوز خواجه مغرور، (گرم) گل کاری است

صدف به خاک نشسته است از گرانباری
حباب تاج سر بحر از سبکباری است

عزیز ناشده را نیست بیمی از خواری
یتیم را چه محابا ز خط بیزاری است؟

میان حسن تو و حسن یوسف مصری
تفاوتی است که در خانگی و بازاری است

نمی کشند دلیران به عاجزان شمشیر
سپر ز خصم فکندن گل جگرداری است

رهین ناز طبیبان چرا شوم صائب؟
مرا که شربت عناب، اشک گلناری است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.