هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق و عاشقانه‌ی شاعر است که در آن از ناتوانی، دلخوشی‌های از دست رفته، فریبندگی معشوق، و ناتوانی در رسیدن به او سخن می‌گوید. شاعر از عشق و رنج‌های آن می‌گوید و به زیبایی‌های معشوق و دشواری‌های راه عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۱۰

چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟
چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست

گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت
نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست

ز فکر چون به میان تو ره توان بردن؟
که راه فکر به باریکی میان تو نیست

غزال قدس نیاید ز لاغری به نظر
وگرنه کوتهی از زلف دلستان تو نیست

ز امتحان تو شد کوه طور صحراگرد
دل ضعیف مرا تاق امتحان تو نیست

نه بوسه ای، نه شکرخنده ای، نه دشنامی
به هیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست

ز شیوه تو چنان عام شد گرفتاری
که سرو و سون آزاد در زمان تو نیست

همیشه از رگ گردن، سنانش آماده است
سری که در قدم خاک آستان تو نیست

بناز بر نفس آتشین خود صائب
که هیچ سینه بی جوش در زمان تو نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.