هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردناک شاعر درباره عشق، تنهایی و ناامیدی است. شاعر از بی‌پناهی عشق، نبود گریزگاه در قیامت، و بی‌اعتباری عاشق در نظر معشوق سخن می‌گوید. همچنین، او از دل رمیده و وحشی خود می‌گوید که جز ملامت چیزی در آن نیست. با وجود این، شاعر به انسان توصیه می‌کند که شکفته باشد، زیرا هیچ چیز بهتر از گشادگی وجود انسان نیست. در پایان، شاعر از ناتوانی خود در پرواز به کهکشان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و ملامت نیاز به بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۱۸۱۷

ستاره سوخته عشق را پناهی نیست
در آفتاب قیامت گریزگاهی نیست

به داغ کهنه و نو، روز و شب شود معلوم
به عالمی که منم آفتاب و ماهی نیست

دل رمیده من وحشی بیابانی است
که جز زبان ملامت در او گیاهی نیست

اگر چه آه ندارند در جگر عشاق
نگاه حسرت این قوم کم ز آهی نیست

فغان که در نظر اعتبار لاله رخان
شکسته رنگی عاشق به برگ کاهی نیست

شکفته باش که قصر وجود انسان را
به از گشادگی جبهه پیشگاهی نیست

چگونه بال فشانم به کهکشان صائب؟
مرا که قوت پرواز برگ کاهی نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.