۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۱۶

می دو ساله نشاطش کم از جوانی نیست
شراب کهنه کم از عمر جاودانی نیست

که باز حرف گلوگیر توبه را سر کرد؟
که در بدیهه مینای می روانی نیست

ز جاده سخن راست، پای بیرون نه
که هیچ علم چو علم مزاج دانی نیست

چسان به خامه دهم شرح اشتیاق ترا؟
چو شمع، سوزش پنهان من زبانی نیست

به زیر منت خشک خضر مرو زنهار
که آب روی، کم از آب زندگانی نیست

میار سر ز گریبان چه برون یوسف
که رحم در دل سنگین کاروانی نیست

به شاخسار قفس واگذار مرغ مرا
که بال بسته شکست من آشیانی نیست

مکش به طعن گرانجانیم ز بیدردی
که برفشاندن جان آستین فشانی نیست

قسم به عزلت عنقا که کوی خاموشان
به آرمیدگی ملک بی نشانی نیست

به گوشه ای بنشین و خموش شو صائب
کنون که رونق بازار نکته دانی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.