هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از گذر سریع زمان و عمر، فراق و اندوه، و ناکامی‌های زندگی می‌گوید. او خود را مانند بلبلی غمگین توصیف می‌کند که بهار و پاییز عمرش به سرعت گذشته است. شاعر از تلخی‌های زندگی، حسرت‌ها و ناامیدی‌ها سخن می‌گوید و با وجود همه رنج‌ها، نمی‌تواند از برخی چیزها بگذرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و عرفانی درباره گذر زمان و رنج‌های زندگی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۲۹

ز من مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت
که روز من به شتاب شب وصال گذشت

درین ریاض من آن عندلیب دلگیرم
که نوبهار و خزانم به زیر بال گذشت

گرفت دامن من چون گلاب، گریه تلخ
چو گل به هفته عمری که بی ملال گذشت

کنون که گشت زمین گیر حیرت، آغوشم
ازین چه سود که بر خاکم آن نهال گذشت؟

چراغ کشته من در گرفت بار دگر
ز بس که یار ز خاکم به انفعال گذشت

اگر چه خضر بود ساقی و می آب حیات
نمی توان ز لب خشک چون سفال گذشت

مکن به خوردن خشم و غضب ملامت من
نمی توانم ازین لقمه حلال گذشت

تمام حیرت دیدار و آه افسوسم
اگر چه زندگیم جمله در وصال گذشت

به کوچه قلم افتاد تا رهم صائب
به پیچ و تاب مرا عمر همچو نال گذشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.