هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، زندگی گذرا و فانی انسان را به تصویر می‌کشد و بر اهمیت گذراندن زندگی با آرامش و بدون دلبستگی به دنیای فانی تأکید دارد. شاعر از عناصر طبیعت مانند گل، صبح، لاله و نسیم برای بیان این مفهوم استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۳۰

خوش آن که چون گل ازین گلستان دمید و گذشت
چو صبح یک دو نفس سرسری کشید و گذشت

نریخت رنگ اقامت درین خراب آباد
سری چو ماه به هر روزنی کشید و گذشت

به قدر آنچه سرانجام توشه باید کرد
درین رباط پر از وحشت آرمید و گذشت

پناه برد به دارالامان خاموشی
ز زخم تیغ زبان خون خود خرید و گذشت

فریب نعمت الوان نوبهار نخورد
چو لاله کاسه پر خون به سر کشید و گذشت

دلم ز منت آب حیات گشت سیاه
خوش آن که تشنه به آب بقا رسید و گذشت

هزار غنچه دل واکند سبکروحی
که چون نسیم بر این گلستان وزید و گذشت

گذر ز چرخ مقوس به قد همچو خدنگ
که هر که ماند به زیر فلک خمید و گذشت

خوشا کسی که ازین باغ پر ثمر صائب
به جای میوه سر انگشت خود گزید و گذشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.