هوش مصنوعی: این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و بیانگر درد جدایی و اضطراب ناشی از آن است. شاعر از بی‌قراری خود در غیاب معشوق می‌نالد و تلخی این دوری را با تصاویری مانند محو شدن ستاره، تلخی گلاب از جدایی گل، و دود کباب در خرابه توصیف می‌کند. او همچنین به ناپایداری دنیا و بی‌ثباتی زندگی اشاره می‌کند و در نهایت، به مشرب عرفانی و صبر در برابر مصائب زندگی تمایل پیدا می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند تا به طور کامل درک شوند.

غزل شمارهٔ ۱۸۴۱

ز فرقت تو ز دل امشب اضطراب نرفت
ستاره محو شد و چشم من به خواب نرفت

چگونه بی لب او عیش من شود شیرین؟
که از جدایی گل تلخی از گلاب نرفت

همیشه در ته دل بود ازو شکایت من
ازین خرابه برون دود این کباب نرفت

ستاره که درین خاکدان بلندی یافت؟
که چون شرر ز جهان با صد اضطراب نرفت

که داد در سر خود جای، باد نخوت را؟
که دست خالی ازین بحر چون حباب نرفت

چنین که من به دم تیغ می روم به شتاب
ز کوه، سی به دریا این شتاب نرفت

نهشت گریه ما را به روی کار آید
چه ظلمها که ز آتش بر این کباب نرفت

چها نمی کشم از وعده سبکسیرش
خوشا کسی که پی جلوه سراب نرفت

خوشم به مشرب صائب که بهر رهن شراب
به سیر کوی خرابات بی کتاب نرفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.