هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی، تنهایی و بی‌پاسخ ماندن احساساتش می‌گوید. او از بی‌توجهی دیگران، بی‌ثمر بودن تلاش‌ها و نرسیدن به آرزوهایش شکایت دارد و احساس می‌کند که جهان به او پاسخی نداده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر و همچنین بیان احساسات پیچیده مانند ناامیدی و تنهایی، درک این متن را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. این شعر برای کسانی مناسب است که توانایی تحلیل و درک مضامین انتزاعی را دارند.

غزل شمارهٔ ۱۸۴۹

دلم ز گریه مستانه هم صفا نگرفت
فغان که آب شد آیینه و جلا نگرفت

نیامد از ته حرف شکوه ام به زبان
شرر ز آتش آسوده ام هوا نگرفت

کجا به مردم بیگانه انس می گیرد؟
رمیده ای که سلامی ز آشنا نگرفت

ز چشم، کاسه دریوزه سیر چشمی من
به رنگ بی بصران پیش توتیا نگرفت

ز مد عمر، نصیبش سیاهکاری بود
کسی که سرخط مشق جنون ز ما نگرفت

شود به باد کجا حکم او روان چون آب؟
سبکروی که هوا را به زیر پا نگرفت

بس است سایه تیر تو استخوان مرا
مرا به زیر پر و بال اگر هما نگرفت

کجا رسدبه گریبان مدعا صائب؟
که دست کوته ما دامن دعا نگرفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.