هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تمثیل‌های مختلف مانند داستان یوسف و زلیخا، به بیان احساسات عمیق انسانی مانند عشق، رنج، امید و ناامیدی می‌پردازد. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات درونی خود را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و تمثیل‌های تاریخی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۵۵

شد یوسف آنکه رشته حب الوطن گسیخت
آمد برون ز چاه، کسی کاین رسن گسیخت

چشم مرا به ابر بهاران چه نسبت است؟
کز زور گریه رشته مژگان من گسیخت

از بخت نارسا نکنم شکوه، چون کنم؟
آن یوسفم که بر لب چاهم رسن گسیخت

صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود
ذکرش به خیر باد که تسبیح من گسیخت!

ای بیستون ز سنگ چه پا سخت کرده ای؟
برخیز از میان، کمر کوهکن گسیخت

از دستبرد رشک زلیخا که کور باد
پای نسیم مصر ز بیت الحزن گسیخت

تا رفت دل ز سینه دگر روز خوش ندید
این خون گرفته شمع، عبث از لگن گسیخت

روزی که تیغ داد زلیخا به مصریان
سر رشته امید من از پیرهن گسیخت

از امن گاه گوشه خلوت برون میا
زان شمع کشته شد که دل از انجمن گسیخت

حرفی بگو که باعث دلبستگی شو
صائب به ذوق دام تو از صد چمن گسیخت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.