هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حالات روحی و عاطفی خود سخن می‌گوید، از مستی و خرابی، دوری از سرچشمه‌های آرامش، و جستجوی عشق و محبت می‌گوید. او از تنهایی، رنج‌های زندگی، و آرزوی رسیدن به آرامش و وصال سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به بلوغ فکری نیاز دارند.

غزل شمارهٔ ۱۸۵۹

میگون لبی که مست و خرابم
سرچشمه ای که سیر ز آبم کند کجاست؟

دریادلی که از قدح بی شمار می
فارغ ز فکر روز حسابم کند کجاست؟

عمری است تا ز جسم گرانجان در آتشم
سیل سبکروی که خرابم کند کجاست؟

کرده است تلخ دیده بیدار عیش من
شیرین فسانه ای که به خوابم کند کجاست؟

چون لاله شد دلم سیه از تنگنای شهر
دشتی که خوش عنان چو سرابم کند کجاست؟

چون گل ز هرزه خندی بیجای خود ترم
سوز محبتی که گلابم کند کجاست؟

بند زبان من شده در بزم وصل، هوش
پیمانه ای که رفع حجابم کند کجاست؟

لرزان ز سردسیر صباحت رسیده ام
حسن برشته ای که کبابم کند کجاست؟

صائب سخن رسی که درین قحط سال هوش
گوشی به فکرهای صوابم کند کجاست؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.