۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۶۰

چشم خوشی که مست و خرابش شوم کجاست؟
سر خوش ز شیوه های عتابش شوم کجاست؟

آن برق خانه سوز که داغش شوم چه شد؟
وان سیل تندرو که خرابش شوم کجاست؟

لرزان ز سردسیر صباحت رسیده ام
حسن برشته ای که کبابش شوم کجاست؟

خمیازه چه واکند آغوش اشتیاق؟
پیمانه ای که مست و خرابش شوم کجاست؟

دشنام تلخ را به صد ابرام می دهد
بختی که قابل شکرابش شوم کجاست؟

آن طالع بلند که در بزم خیرگی
محرم به بندبند نقابش شوم کجاست؟

نتوان گرفت کام به بیداری از لبش
دستی که محرم رگ خوابش شوم کجاست؟

صد پرده از حجاب فکنده است بر عذار
چشمی که پرده سوز حجابش شوم کجاست؟

از همعنانیش نفس برق سوخته است
پایی که بوسه چین رکابش شوم کجاست؟

صائب همین بس است که خواند سگ خودم
بختی که سربلند خطابش شوم کجاست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.