هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به موضوعاتی مانند عشق، تواضع، قناعت و دوری از خشونت می‌پردازد. شاعر با اشاره به مفاهیمی مانند شرم و حیا، قناعت به داشته‌ها و پرهیز از آزار دیگران، دیدگاه‌های اخلاقی و عرفانی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند خشونت و خون بی‌گناهان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۰۰

آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است
پهلونشین سرو تو بند قبا بس است

خود را مزن بر آتش خونهای بیگناه
دست ترا بهار و خزان حنا بس است

بشکن به ناز بر سر شمشاد شانه را
زلف ترا ز حلقه به گوشان صبا بس است

ما را کجاست طالع گل، خار این چمن
دامن اگر نمی کشد از دست ما بس است

رشکی به آفتاب پرستان نمی برم
محراب خاکساریم آن نقش پا بس است

اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است

صائب به خاک پای وی از سرمه صلح کن
در دودمان چشم تو این توتیا بس است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.