هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر رضایت و قناعت شاعر به کمترین‌ها در عشق و زندگی است. او از زنجیر عشق، گریه‌های شمع‌وار، و شکستگی‌های زندگی به عنوان نشانه‌های کافی برای عشق و فراغت یاد می‌کند. شاعر بر اهمیت سادگی، حقیقت، و قناعت تأکید دارد و از طولانی‌گویی پرهیز می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۹۰۱

خشتی مرا ز کوی تو در زیر بس است
سرمایه فراغت من اینقدر بس است

عشاق را به بند گران احتیاج نیست
زنجیر پای مو هوای شکر بس است

چون شمع، گریه در کرم دست حلقه کرد
این تیغ آبدار مرا بر کمر بس است

از تنگنای چرخ شکایت چه می کنی؟
فتح قفس، شکستگی بال و پر بس است

آنجا که خار دست به ترکش زند، چو گل
پیشانی گشاده به جای سپر بس است

از بهر برفروختن چهره امید
یک قطره اشک گرم به وقت سحر بس است

جرم سفینه تو که بر سنگ خورده است
نومید بازگشتن موج خطر بس است

بیخوابی که چشم تو ترسیده است ازو
سود حقیقی تو همان از سفر بس است

از زلف یار و از دهنش نکته ای بگو
درس مطول و سخن مختصر بس است

گر امتیاز نام بود مطلب از اثر
این امتیاز کز تو نماند اثر بس است

خاک من و سبو ز خرابات مشرب است
بالین ز دست خویش مرا زیر سر بس است

از یک سخن حقیقت هر کس عیان شود
بهر نمونه از صدفی یک گهر بس است

صائب مرا به سرمه خلق احتیاج نیست
آن خط مشکبار را در نظر بس است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.