هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند رهایی از خودی، وحدت وجود، تسلیم در برابر تقدیر، انتقاد از شهرت و دنیاگرایی، و اهمیت خلوص نیت و یکرنگی دل می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند قطع تعلقات، وحدت دل و جسم، بی‌نیازی، و دشواری‌های مسیر عرفانی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این متن برای درک و تجزیه‌وتحلیل، به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. نوجوانان و بزرگسالان با پیشینه‌ی مطالعاتی مناسب بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۱۹۱۰

ترک خودی مراد ز قطع مراحل است
این بار هر کجا فتد از دوش منزل است

آب ستاده رشته برون آورد ز پا
بگسل ز همرهی که گرانجان و کاهل است

یکرنگ دل چو شد تن خاکی گهر شود
دل متحد به جسم چو شد مهره گل است

دست از خودی بشوی که در دفتر وجود
فردی که در حساب بود فرد باطل است

شهرت بود ز ریزش اگر مطلب کریم
در چشم بی نیازی ما کم ز سایل است

در زیر سقف چرخ نفس راست ساختن
آسوده زیستن ته دیوار مایل است

گیراترست خلق خویش از خون بیگناه
دامن کشیدن از گل بی خار مشکل است

چون زخم، سینه چاک برون می دود ز پوست
خونم ز بس که تشنه شمشیر قاتل است

گفتار جاهلان ز شنیدن بود فزون
خرجش ز دخل بیش بود هر که غافل است

با قامت خمیده جوانانه زیستن
در زیر تیغ بال فشانی ز بسمل است

تسلیم شو که عقده دل را گشادگی
بی برگریز ناخن تدبیر مشکل است

صبح از ستاره ساخت تهی دامن فلک
کم نیست دانه بهر زمینی که قابل است

از خوشه راز دانه مستور فاش شد
گل می کند ز تیغ زبان هر چه در دل است

از خاک دلنشین نتوان برگرفت دل
بیرون شدن ز کوی خرابات مشکل است

صائب هزار بار به از عقل ناقص است
در چشم امتیاز جنونی که کامل است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.