۱۸۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۱۳

شاخی که چار فصل پر از میوه و گل است
دست ز کار رفته اهل توکل است

چون عاشقی کند به دل جمع عندلیب؟
در گلشنی که غنچه پریشانتر از گل است

نقش مراد دیده جوهرشناس ماست
چین جبین که جوهر تیغ تغافل است

زان خال عنبرین نتوان سرسری گذشت
هر نقطه زین صحیفه محل تأمل است

صائب درین زمانه نمکدان عشق را
شوری که مانده است همین شور بلبل است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.