۲۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۲۳

راز نهان ز سینه در انداز جستن است
از زور باده شیشه ما در شکستن است

گفتن به آه درد دل خود ز بیکسی
مکتوب خود به بال و پر تیر بستن است

جستن مراد خود ز خسیسان دل سیاه
سوزن ز کاهدان شب تاریک جستن است

روزی طلب ز درگه حق کن که پیش خلق
لب بازکردنت در توفیق بستن است

بیخود به طوف کعبه روان شو که با خودی
احرام بستن تو چو زنار بستن است

گفتم کنم به گوشه نشینی علاج نفس
غافل که سرفرازی سگ در نشستن است

صائب ز سینه زنگ زدودن به اشک گرم
داغ کلف ز آینه ماه شستن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.