۱۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۴۷

لعل لب پیاله می آبدار ازوست
جوش صباحت گل روی بهار ازوست

ابروی موج درس اشارت ازو گرفت
چشم حباب در گرو انتظار ازوست

گلگونه نشاط ازو یافت لاله زار
خال سیاه بختی مشک تتار ازوست

چشم ستاره می پرد از آرزوی او
مژگان آفتاب، ثریا نثار اوست

زان قطره خوی که بر سمنش تکیه کرده است
شبنم به روی بستر گل بیقرار ازوست

زنگ از دلش به ابروی صیقل نمی رود
آیینه ای که چشم به راه غبار ازوست

دریاب رنگ باختگان خمار را
زان باده ای که دست سبو در نگار ازوست

صائب به نیم گردش چشم آن ستیزه جو
بی اختیار اگر کندت اختیار ازوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.