هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، غزلی عاشقانه و عارفانه است که از درد فراق، عشق ناکام و رنج‌های روزگار سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند گل، یوسف، دریا و طوفان، حالات روحی خود را بیان می‌کند و از بی‌قراری و شوریدگی عاشق می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، و درک احساسات شاعرانه موجود در متن، برای درک و لذت بردن از شعر، به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری نیاز دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۱۹۵۸

از رفتن تو باغ پریشان نشسته است
گل در کمین چاک گریبان نشسته است

دامن کشیدن از کف عشاق سهل نیست
یوسف ازین گناه به زندان نشسته است

در روزگار کشتی عاشق شکست ما
دریا به خواب رفته و طوفان نشسته است

شوریده ای کجاست قدم در میان نهد؟
شد مدتی که شور بیابان نشسته است

در راه خاکساری ما چوب منع نیست
این گرد بر بساط سلیمان نشسته است

شد مدتی که داغ سیه روزگار ما
در انتظار صبح نمکدان نشسته است

از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست
دیوانه ای میانه طفلان نشسته است

تا آمده است سینه صائب به جوش فکر
از جوش، بحر قلزم و عمان نشسته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.