هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌های روحی و عاطفی خود در عزلت و غربت سخن می‌گوید. او احساس تنهایی، درد محبت، و فشارهای زندگی را بیان می‌کند و از ناتوانی در کنترل شرایط خود شکایت دارد. همچنین، به مفاهیمی مانند حقیقت، قیامت، و رنج‌های بشری اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، همراه با بیان دردها و رنج‌های عاطفی، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و استعاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۶۹

تا چشم من به گوشه عزلت فتاده است
از دیده ام سراسر جنت فتاده است

داند که روح در تن خاکی چه می کشد
هر نازپروری که به غربت فتاده است

چون شمع آه می کشم از بهر خامشی
تا کار من به دست حمایت فتاده است

دیوار اگر فتد به سرش چتر دولت است
بر فرق هر که سایه منت فتاده است

داند که خار و خس چه ز گرداب می کشد
آن را که ره به حلقه صحبت فتاده است

از آسیای چرخ نشد نرم دانه ای
دنبال من چه سنگ ملامت فتاده است؟

اکنون که رعشه از کف من برده اختیار
دستم به فکر دامن فرصت فتاده است

دل را ز درد و داغ محبت شکیب نیست
در بحر بیکنار حقیقت فتاده است

با دیده ای که می شود از نور ذره آب
کارم به آفتاب قیامت فتاده است

چون از کنار دست نشویم که کشتیم
صائب به چارموجه کثرت فتاده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.