هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به زیبایی و قدرت عشق الهی و تأثیر آن بر جهان و انسانها میپردازد. شاعر از مفاهیمی مانند نور، دریا، آتش، و خورشید برای توصیف عظمت و جلالت عشق الهی استفاده میکند و بیان میکند که این عشق، هم میتواند جانها را نابود کند و هم آنها را به اوج برساند. همچنین، شاعر به نقش عشق در تبدیل وجود مرده به موجودی زنده و خوشبو اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۷۹۳
این چه چَتر است این که بر مُلْکِ اَبَد بَرداشتی؟
یادآوری جهان را زان که در سَر داشتی
زُلْفِ کُفر و رویِ ایمان را چرا دَرساختی؟
زان که قَصدِ مؤمن و تَرسا و کافَر داشتی
جان هَمیتابید از نورِ جَلالَت، موجْ موج
زان که تو در بَحْرِ جان، دریا و گوهر داشتی
پیشِ حیرتگاهِ عشقَت، جُمله شیران در طَلَب
بَسْ که لَرزیدند و افتادند و تو بَرداشتی
هم تو جان را گاهْ مِسکین و اسیر انداختی
هم تواَش سُلطان و شاهنشاه و سَنْجَر داشتی
صد هزاران را میانِ آب دریا سوختی
صد هزاران را میانِ آتشی، تَر داشتی
در یکی جسمِ طِلِسم آدمی، اَنْدَر نهان
ای بَسی خورشید و ماه و چَرخ و اَخْتَر داشتی
در چُنین جسمِ چو تابوتی، میانِ خون و خاک
این شَهیدِ روح را هر لحظه خوشتَر داشتی
آفتابا پیشِ تو هر ذَرّهیی کو شُکر کرد
مَر دَهانِ شُکرِ او را پُر زِ شِکَّر داشتی
از نَمَکهایِ حَیاتَت، این وجودِ مُرده را
تازه و خوش بو، چو وَرْد و مُشک و عَنْبَر داشتی
شَمسِ تبریزی زِ عشقَت من همه زَر میزَنَم
زان که تو بالا و پَستِ عشق، پُرزَر داشتی
یادآوری جهان را زان که در سَر داشتی
زُلْفِ کُفر و رویِ ایمان را چرا دَرساختی؟
زان که قَصدِ مؤمن و تَرسا و کافَر داشتی
جان هَمیتابید از نورِ جَلالَت، موجْ موج
زان که تو در بَحْرِ جان، دریا و گوهر داشتی
پیشِ حیرتگاهِ عشقَت، جُمله شیران در طَلَب
بَسْ که لَرزیدند و افتادند و تو بَرداشتی
هم تو جان را گاهْ مِسکین و اسیر انداختی
هم تواَش سُلطان و شاهنشاه و سَنْجَر داشتی
صد هزاران را میانِ آب دریا سوختی
صد هزاران را میانِ آتشی، تَر داشتی
در یکی جسمِ طِلِسم آدمی، اَنْدَر نهان
ای بَسی خورشید و ماه و چَرخ و اَخْتَر داشتی
در چُنین جسمِ چو تابوتی، میانِ خون و خاک
این شَهیدِ روح را هر لحظه خوشتَر داشتی
آفتابا پیشِ تو هر ذَرّهیی کو شُکر کرد
مَر دَهانِ شُکرِ او را پُر زِ شِکَّر داشتی
از نَمَکهایِ حَیاتَت، این وجودِ مُرده را
تازه و خوش بو، چو وَرْد و مُشک و عَنْبَر داشتی
شَمسِ تبریزی زِ عشقَت من همه زَر میزَنَم
زان که تو بالا و پَستِ عشق، پُرزَر داشتی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.