۱۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۱۱

از لعل آبدار تو طرفی نظر نبست
از شور بحر در صدف ما گهر نبست

چشمی که شد به روی سخن باز چون قلم
یک قطره آب خویش به جوی دگر نبست

زان دم که لعل او به شکر خنده باز شد
در نیشکر ز رعشه غیرت شکر نبست

در آتشم ز آینه کز شوق دیدنت
تا باز کرد دیده خود را دگر نبست

از برگ عیش ماند تهی جیب و دامنش
چون لاله هر که داغ ترا بر جگر نبست

روی زمین گذر که سیل حوادث است
هر کس میان گشود در اینجا، کمر نبست

هر برگ سبز او کف افسوس دیگرست
نخلی که در شکوفه پیری ثمر نبست

صائب نشد عزیز به چشم جهانیان
تا آبروی خود به گره چون گهر نبست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.