هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر عشق و شیفتگی شاعر به معشوق (دوستان الهی) است. او از شنیدن پیام‌های دوست شاد می‌شود و از کلام دوست کیفیتی بی‌نظیر می‌یابد. شاعر از ناتوانی دیگران در درک مقام دوست و عشق بی‌قرار خود می‌گوید و اشاره می‌کند که مستی ذکر دوست برایش کافی است. او همچنین از غم غربت و ناکامی‌های عاشقانه سخن می‌گوید و در نهایت، عشق به معشوق را برتر از هر لطف دیگری می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۱۷

تا چند بشنوم ز رسولان پیام دوست
گه دل به نامه شاد کنم، گه به نام دوست

عارف ز جام مهر خموشی نیافته است
کیفیتی که یافت دلم از کلام دوست

رحم است بر کسی که ز کوتاه دیدگی
در جستجوی ماه برآید به بام دوست

دشمن به بیقراری من رحم می کند
در خاطرم عبور کند چون خرام دوست

گر میرم از خمار ز دل خون نمی خورم
من کیستم که باده گسارم ز جام دوست؟

هر چند ناقص است شود کار او تمام
افتاد چشم هر که به ماه تمام دوست

در بزم ما به باده و جام احتیاج نیست
ما را بس است مستی ذکر مدام دوست

از داغ غربتش جگر سنگ خون شود
آشفته خاطری که نداند مقام دوست

خون می خورد ز ساغر آب حیات، خضر
خوشتر ز لطف خاص بود لطف عام دوست

ناکامی است قسمت خودکام، زینهار
بر کام خود مباش که باشی به کام دوست

صائب فزون ز باده لعل است نشأه اش
خونی که می خورم ز رخ لعل فام دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.