هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه عمیق خود می‌گوید که با وجود تمام رنج‌ها و اشک‌ها، همچنان پابرجاست. او از عشق، شکست و ناامیدی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که با وجود تمام سختی‌ها، بار غم را به دوش کشیده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکست و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۰۸۰

بار غم از دلم می گلرنگ بر نداشت
این سیل هرگز از ره من سنگ برنداشت

از بس فشرد گریه بیدادگر مرا
ناخن ز کاوش دل من رنگ برنداشت

اوقات خود ز مشق پریشان سیاه کرد
چشمی که نسخه زان خط شبرنگ برنداشت

از شور عشق سلسله جنبان عالمم
مرغی مرا ندید که آهنگ برنداشت

شد کهربا به خون جگر لعل آبدار
از می خزان چهره ما رنگ برنداشت

یارب شود چو دست سبو خشک زیر سر
دستی که در شکستن من سنگ برنداشت

چون برگ لله گر چه به خون غوطه ها زدیم
بخت سیه ز دامن ما چنگ برنداشت

برداشتیم بار غم خلق سالها
از راه ما اگر چه کسی سنگ برنداشت

بسم الله امید بود زخم تیغ عشق
بی حاصل آن که زخم چنین جنگ برنداشت

هر چند همچو سایه فتادم به پای خلق
از خاک ره مرا کسی از ننگ برنداشت

صائب ز بزم عقده گشایان کناره کرد
ناز نسیم، غنچه دلتنگ برنداشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.