هوش مصنوعی: این متن شعری است که با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، احساسات عمیق عاشقانه، رنج‌ها و آرزوهای بی‌پاسخ را بیان می‌کند. شاعر از عناصری مانند لب لعل، باده، گوهر، شبنم و ... برای توصیف حالات درونی خود استفاده کرده است. همچنین، در برخی ابیات به مفاهیمی مانند شهادت، قیامت و دعا نیز اشاره شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۰۱

دل رفته رفته رنگ لب لعل او گرفت
زین باده، رنگ کوه بدخشان سبو گرفت

گلرنگ گشت تیغ شهادت ز زخم ما
این آب از صفای گهر رنگ جو گرفت

بر روی آفتاب چو شبنم گشاد چشم
هر پاک گوهری که دل از رنگ و بو گرفت

ته جرعه اش به صبح قیامت شفق دهد
جامی که دیده از لب میگون او گرفت

گوهر حدیث پاکی دامان او شنید
از شرم، هر دو دست صدف را به رو گرفت

از شیر مادرست به من می حلالتر
زین لقمه غمی که مرا در گلو گرفت

دست فلک کجا به گریبان من رسد؟
از شش جهت چنین که مرا غم فرو گرفت

جز خون شدن، امید نجاتم نمانده است
از بس دل مرا به میان آرزو گرفت

دست دعای خلق بود پشتبان عمر
زان خم به پای ماند که دست سبو گرفت

دست از جهان نشسته مکن آرزوی عشق
کاین نیست دامنی که توان بی وضو گرفت

صائب ز ناز دایه بی مهر فارغ است
طفلی که با مکیدن انگشت خو گرفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.