هوش مصنوعی: این متن شعری است که عشق و شیفتگی شاعر به شمس دین را بیان می‌کند. شاعر از دیوانگی و بیگانگی خود در اثر این عشق سخن می‌گوید و تأثیرات عمیق این عشق بر عقل، شرم، فهم و تقوای خود را توصیف می‌کند. او از شمع عشق شمس دین نان پاره‌ای می‌خواهد و از خداوند می‌خواهد که عشق او را به رسمیت بشناسد. شاعر همچنین از قدرت و تأثیر عشق شمس دین بر جان خود و دیگران سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۱۱

از هوایِ شَمسِ دین بِنْگَر تو این دیوانگی
با همه خویشان گرفته شیوهٔ بیگانگی

وَحْشِ صَحرا گشته و رُسوایِ بازاری شُده
از هوایِ خانهٔ او صد هزارانْ خانگی

صاعقه‌یْ هَجْرَش زده برسوخته یک بارگی
عقل و شَرم و فَهْم و تَقوی، دانش و فَرزانگی

من زِ شمعِ عشقِ او نان پاره‌یی می‌خواستم
گفت بِنْویسید توقیعَش پِیِ پَروانگی

ای گُشاده قَلْعه‌هایِ جان، به چَشمِ آتشین
ای هزاران صَف دَریده، عشقَت از مَردانگی

ای خداوند، شَمسِ دین، صد گنجْ خاک است پیشِ تو
تا چه باشد عاشقِ بیچارهٔ یک دانگی

صد غَریو و بانگ اَنْدَر سَقْفِ گَردون اَفکَنَیم
من نِیَم در عشقِ پابَرجایِ تو یک بانگی

عقل را گفتم میانِ جان و جانان فَرق کُن
شانهٔ عَقلَم زِ فَرقَش یاوه کرده شانگی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.