هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، غم و اندوه نبودن شور و حلاوت در دنیا را بیان میکند. او از نابودی زیباییها، فراموشی عشق و دوستی، و تبدیل شیرینیها به تلخی میگوید. مصراعهایی مانند «در آینه هیچ نظر نور نمانده است» و «زان شهد که سرمایه شیرینی جان بود، صائب به جز از نشتر زنبور نمانده است» نشاندهنده این ناامیدی و تاریکی هستند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی این شعر نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی دارد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۱۶۱
در روی زمین یک سر پر شور نمانده است
ته جرعه ای از کاسه منصور نمانده است
زنگار گرفته است دل اهل جهان را
در آینه هیچ نظر نور نمانده است
زان مصر حلاوت که شکر بود غبارش
امروز به جز نقش پی مور نمانده است
پیمانه ارباب تنعم شده لبریز
آوازه ای از کاسه فغفور نمانده است
از تلخی دشنام برون رفته حلاوت
نزدیکی دل با نگه دور نمانده است
زان شهد که سرمایه شیرینی جان بود
صائب به جز از نشتر زنبور نمانده است
ته جرعه ای از کاسه منصور نمانده است
زنگار گرفته است دل اهل جهان را
در آینه هیچ نظر نور نمانده است
زان مصر حلاوت که شکر بود غبارش
امروز به جز نقش پی مور نمانده است
پیمانه ارباب تنعم شده لبریز
آوازه ای از کاسه فغفور نمانده است
از تلخی دشنام برون رفته حلاوت
نزدیکی دل با نگه دور نمانده است
زان شهد که سرمایه شیرینی جان بود
صائب به جز از نشتر زنبور نمانده است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.