هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر درد فراق، عشق نافرجام و جستجوی معنا در زندگی است. شاعر از بی‌قراری دل، بی‌وفایی زمانه و ناکامی در عشق می‌گوید و با تصاویری مانند تیغ، خون و سبزینه، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، استعاره‌های عمیق و اشارات عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه نیاز دارد. همچنین برخی تصاویر مانند «تیغ» و «خون» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۶۳

زان خرمن گل حاصل ما دامن چیده است
زان سیب ذقن قسمت ما دست گزیده است

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز
تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

چون خضر شود سبز به هر جا که نهد پای
هر سوخته جانی که عقیق تو مکیده است

شد عمر و نشد سیر دل ما ز تپیدن
این قطره خون از سر تیغ که چکیده است؟

ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است

در عهد سبکدستی آن غمزه خونریز
شمشیر تو آسوده تر از راه بریده است

تیغ تو چو خون در رگ و در ریشه جان رفت
فولاد سبکسیرتر از آب که دیده است؟

عمری است خبر از دل و دلدار ندارم
با شیشه پریزاد من از دست پریده است!

صائب چه کنی پای طلب آبله فرسود؟
هر کس به مقامی که رسیده است، رسیده است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.