۲۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۶۴

رخسار تو روز سیه ریش ندیده است
زلف سیهت مفلسی دل نکشیده است

بر برگ گلت گرد کسادی ننشسته است
دنبال خریدار، نگاهت ندویده است

ابروی تو پیوسته به خوبی گذرانده است
چشم تو خمار می گلگون نکشیده است

تلخی ندامت نچشیده است دهانت
دندان تأسف لب لعلت نگزیده است

معذوری اگر قدر گرفتاری ندانی
پروانه ای از پای چراغت نپریده است

حق بر طرف توست در آزردن صائب
سر رشته پیمان تو هرگز نبریده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.