هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، شاعر بزرگ سبک هندی، سرشار از مضامین عاشقانه، عرفانی و فلسفی است. شاعر با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، از درد عشق، فراق، ناپایداری دنیا و بیوفایی زمانه سخن میگوید. او از رنجهای عاشقانه، غمهای پنهان و ناپایداری زیباییها مینالد و در نهایت به آرامشی پس از رنجها اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۱۹۹
از ناخن دخل آنچه به رخسار سخن رفت
از کاوش غم بر دل بی کینه من رفت
زنهار خمش باش که چون خامه درین بزم
کم عمر شد آن کس که به دنبال سخن رفت
فریاد که گلبانگ پریشان من آخر
چون بوی گل از کیسه گلهای چمن رفت
با برگ خزان دیده چه سازد نفس سرد؟
ایمن شدم آن روز که رنگ از رخ من رفت
ز اقبال شکوفه است که در گلشن ایجاد
تا کرد نظرباز، در آغوش کفن رفت
بس خون که کند در جگر سوزن عیسی
خاری که ز راه تو به پای دل من رفت
شد کاسه دریوزه همه ناف غزالان
تا نکهت آن زلف به صحرای ختن رفت
از سنگ، نگین چهره خراشیده برآید
آوازه لعل لب او تا به یمن رفت
از غیرت فکر چمن افروز تو صائب
گل، اشک جگرگون شد و از چشم چمن رفت
از کاوش غم بر دل بی کینه من رفت
زنهار خمش باش که چون خامه درین بزم
کم عمر شد آن کس که به دنبال سخن رفت
فریاد که گلبانگ پریشان من آخر
چون بوی گل از کیسه گلهای چمن رفت
با برگ خزان دیده چه سازد نفس سرد؟
ایمن شدم آن روز که رنگ از رخ من رفت
ز اقبال شکوفه است که در گلشن ایجاد
تا کرد نظرباز، در آغوش کفن رفت
بس خون که کند در جگر سوزن عیسی
خاری که ز راه تو به پای دل من رفت
شد کاسه دریوزه همه ناف غزالان
تا نکهت آن زلف به صحرای ختن رفت
از سنگ، نگین چهره خراشیده برآید
آوازه لعل لب او تا به یمن رفت
از غیرت فکر چمن افروز تو صائب
گل، اشک جگرگون شد و از چشم چمن رفت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.