۲۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۴۸

پیغام، نمکچش وصال است
دلخوش کن عاشقان خیال است

خورشید فلک سفید ابروست
خورشید تو عنبرین هلال است

هر جا که دل شکسته ای هست
ریحان خط ترا سفال است

خورشید ترا ز سایه خط
پیداست که اول زوال است

اندیشه چشم مشکبویان
آهوی قلمرو خیال است

رخساره آتشین او را
پروانه خانه زاد، خال است

با چشم تو آشنایی ما
می پنداری هزار سال است

غیر از لب جام نیست صائب
امروز لبی که بی سؤال است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.