هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به وضعیت نابسامان جامعه و زوال ارزش‌های اخلاقی و دینی می‌پردازد. شاعر از باقی‌مانده‌های غبارآلود زمین، بخار آسمان، خار گل و مستی می گوید و اشاره می‌کند که عقل از سر مردم پریده و خانه‌ها بی‌نگین مانده‌اند. او به تنگدستی مردم و فساد اربابان اشاره کرده و تنها ریش، دستار و شکم بزرگان دین را باقی‌مانده می‌داند. در نهایت، شاعر خود را تنها بازمانده‌ای می‌داند که اگر سخنی نیکو باقی مانده، از اوست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل نقد اجتماعی و دینی است و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح و درک عمیق‌تری داشته باشد. همچنین، برخی مفاهیم انتزاعی و انتقادی موجود در شعر برای سنین پایین‌تر قابل درک نیست.

غزل شمارهٔ ۲۲۶۱

غباری بجا از زمین مانده است
بخاری ز چرخ برین مانده است

ز گل خار مانده است و از می خمار
چه ها از که ها بر زمین مانده است

پریده است عقل از سر مردمان
نگین خانه ها بی نگین مانده است

به این تنگدستان ز ارباب حال
لباس فراخ آستین مانده است

همین ریش و دستار و عرض شکم
بجا از بزرگان دین مانده است

ز ازرق لباسان خورشید روی
همین یک سپهر برین مانده است

منم صائب امروز بر لوح خاک
اگر یک سخن آفرین مانده است
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.