هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، به زیباییهای صبح و ویژگیهای آن مانند روشنایی، تازگی، و صداقت اشاره دارد. شاعر از عاشقانی میگوید که مانند صبح با صداقت و پاکی رفتار کردهاند و از کینه و ناپاکی دوری جستهاند. همچنین، به ستایش خورشید و نور آن پرداخته شده است.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۹۸
روشندلان به هر که رسیدند همچو صبح
دادند جان، نفس نکشیدند همچو صبح
شکر خدا که عاقبت کار، عاشقان
پیراهنی به صدق دریدند همچو صبح
جمعی که پی به داغ مکافات برده اند
یک گل فزون ز باغ نچیدند همچو صبح
از گرد کینه صاف بود آبگینه ام
ناف مرا به مهر بریدند همچو صبح
تا شیشه گردن از سر دیوار خم کشید
مستان بغل گشاده دویدند همچو صبح
صائب خموش باش که خورشید طلعتان
بر ما رقم به صدق کشیدند همچو صبح
دادند جان، نفس نکشیدند همچو صبح
شکر خدا که عاقبت کار، عاشقان
پیراهنی به صدق دریدند همچو صبح
جمعی که پی به داغ مکافات برده اند
یک گل فزون ز باغ نچیدند همچو صبح
از گرد کینه صاف بود آبگینه ام
ناف مرا به مهر بریدند همچو صبح
تا شیشه گردن از سر دیوار خم کشید
مستان بغل گشاده دویدند همچو صبح
صائب خموش باش که خورشید طلعتان
بر ما رقم به صدق کشیدند همچو صبح
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.