هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به توصیف زیبایی‌ها و برکات صبحگاه می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند نفس جانفزای صبح، خورشید، و ذرات نور، تأثیر معنوی و حیات‌بخش صبح را بر روح و جان انسان بیان می‌کند. همچنین، او بر اهمیت بیداری معنوی، ارادت به حق، و دوری از غفلت تأکید می‌ورزد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک عمیق‌تر، به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۹۹

دل زنده می کند نفس جانفزای صبح
جان می شود دو مغز ز آب و هوای صبح

چون آفتاب قبله ذرات می شود
هر کس که سود روی ارادت به پای صبح

خورشید افسر زر ازین آستانه یافت
زنهار رو متاب ز دولتسرای صبح

در زیر پای سیر درآرد براق روح
عظم رمیم را نفس جانفزای صبح

چون خون مرده قابل تلقین فیض نیست
هر کس ز خواب خوش نجهد در هوای صبح

فیض است فیض، صحبت اشراقیان تمام
زنهار سعی کن که وی آشنای صبح

از خوان روزگار به یک قرص ساخته است
صادق بود همیشه ازان اشتهای صبح

دستی کز آستین بدر آید ز روی صدق
سر پنجه کلیم شود از دعای صبح

چون اختران چراغ شبستان تمام شد
هر کس فشاند خرده جان را به پای صبح

غافل مشو ز عزت پیران زنده دل
برخیز چون سپند ز جا پیش پای صبح

چون آفتاب، زنده جاوید می شود
خود را رساند هر که به دارالشفای صبح

بر غفلت سیاه دلان خنده می زند
غافل مشو ز خنده دندان نمای صبح

شد ایمن از گزند شبیخون حادثات
خود را رساند هر که به زیر لوای صبح

در سلک راستان نتواند سفید شد
چون شمع هر که جان ندهد رونمای صبح

گرد گناه با دل روشن چه می کند؟
از دود شب سیاه نگردد قبای صبح

صائب چگونه وصف نماید، که قاصرست
خورشید با هزار زبان در ثنای صبح
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.