هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، به توصیف صبح و شام می‌پردازد. شاعر از تضاد بین روشنایی و تاریکی، زندگی و مرگ، و عشق و رنج سخن می‌گوید. او از عناصر طبیعت مانند آفتاب، گل، و باد برای بیان احساسات عمیق خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳۰۱

مهره مارست مهر، مار گزیده است صبح
پرده درست آفتاب، چشم دریده است صبح

چون تو بسی را به نیل جامه کشیده است شام
پرده بسیار کس چون تو دریده است صبح

آینه اش پیش لب چون نبرد آفتاب؟
از نفس افتاده است بس که دویده است صبح

صبح نه محمود وقت، شام نه زلف ایاز
زلف شب تیره را از چه بریده است صبح؟

چند به خون شفق چهره نگارین کند؟
یک گل ازین بوستان بیش نچیده است صبح

یاسمن خویش را عرض به ما می دهد
از گل شب بوی فیض، بو نکشیده است صبح

داد دل خود بگیر از می چون آفتاب
ناله سرد از جگر تا نکشیده است صبح

بر لب شام و سحر زمزمه عیش نیست
اشک چکیده است مهر، آه رمیده است صبح

سر به گریبان خواب از چه فرو برده ای؟
بر قد روشندلان جامه بریده است صبح

ای نی آتش نفس، لال چرا گشته ای؟
خیز و فسونی بدم تا ندمیده است صبح

در شکرستان فیض مور و سلیمان یکی است
قاف به قاف جهان سفره کشیده است صبح

حاجت شمع و چراغ نیست شب عمر را
تا تو نفس می کشی، تیغ کشیده است صبح

صائب اگر شب نشد همنفس خامه ات
این نفس شکرین از چه کشیده است صبح؟
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.