هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از استعارهها و تصاویر پیچیده برای بیان مفاهیمی مانند عشق، رنج، پاکی، و امید استفاده میکند. شاعر از عناصری مانند ماه، تیغ، آتش، و دریا برای انتقال احساسات عمیق و گاه متناقض بهره میبرد. در برخی ابیات، به مفاهیم اخلاقی مانند پاکی دل و ندامت نیز اشاره شده است.
رده سنی:
16+
متن از لحاظ زبانی و مفهومی پیچیده است و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با استعارههای ادبی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند رنج عشق و ندامت ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۶۳
گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد
گرد تهمت چاک پیراهن زرویش پاک کرد
شد ز آب تیغ گرد خط از آن عارض بلند
چون توان آیینه را با دامن تر پاک کرد؟
دیده بد دور باد از روی آتشناک او
کز خس و خار تمنا سینه ام را پاک کرد
آه کز گردنکشی چون تیغ زهرآلود، سرو
طوق را بر قمری من حلقه فتراک کرد
عزم صادق رخنه در سد سکندر می کند
صبح از آهی گریبان فلک را چاک کرد
کاش از غیبت دهان خویش را می کرد پاک
آن که چندین پاک دندان خود از مسواک کرد
بحر رحمت را چرا باید غبارآلود ساخت؟
تا توان زاشک ندامت دامن خود پاک کرد
گر بیاض گردن مینای می آید به دست
در دل شب می توان فیض سحر ادراک کرد
بر نتابد تنگ ظرفی لقمه بیش از دهن
تشنه ما را دل پر خون گریبان چاک کرد
گر کند ساقی مسلسل دور جام باده را
چند روزی می توان خون در دل افلاک کرد
نیست غیر از عقده دل حاصلی پیوند را
در بریدنها دلی از گریه خالی تاک کرد
می توان از ذکر حق تا کرد پر گوهر دهان
حیف باشد از حدیث پوچ پرخاشاک کرد
آسیای سنگدل با دانه گندم نکرد
آنچه با خاکی نهادان گردش افلاک کرد
گرچه صائب می چکد آب حیات از خامه ام
دام بتوان از غبار خاطرم در خاک کرد
گرد تهمت چاک پیراهن زرویش پاک کرد
شد ز آب تیغ گرد خط از آن عارض بلند
چون توان آیینه را با دامن تر پاک کرد؟
دیده بد دور باد از روی آتشناک او
کز خس و خار تمنا سینه ام را پاک کرد
آه کز گردنکشی چون تیغ زهرآلود، سرو
طوق را بر قمری من حلقه فتراک کرد
عزم صادق رخنه در سد سکندر می کند
صبح از آهی گریبان فلک را چاک کرد
کاش از غیبت دهان خویش را می کرد پاک
آن که چندین پاک دندان خود از مسواک کرد
بحر رحمت را چرا باید غبارآلود ساخت؟
تا توان زاشک ندامت دامن خود پاک کرد
گر بیاض گردن مینای می آید به دست
در دل شب می توان فیض سحر ادراک کرد
بر نتابد تنگ ظرفی لقمه بیش از دهن
تشنه ما را دل پر خون گریبان چاک کرد
گر کند ساقی مسلسل دور جام باده را
چند روزی می توان خون در دل افلاک کرد
نیست غیر از عقده دل حاصلی پیوند را
در بریدنها دلی از گریه خالی تاک کرد
می توان از ذکر حق تا کرد پر گوهر دهان
حیف باشد از حدیث پوچ پرخاشاک کرد
آسیای سنگدل با دانه گندم نکرد
آنچه با خاکی نهادان گردش افلاک کرد
گرچه صائب می چکد آب حیات از خامه ام
دام بتوان از غبار خاطرم در خاک کرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.