۲۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۷۲

گرچه انفاس گرامی سینه صرف آه کرد
اینقدر شد دانه خود را جدا از کاه کرد

تا نگارین شد زمی دست سبو در زیر سر
دست ارباب طمع را از طلب کوتاه کرد

بی وداع ما سفر کردن نه از آداب بود
می توانستیم آخر همتی همراه کرده

برگ را پنهان کند بسیاری بار درخت
کثرت نعمت زبان شکر را کوتاه کرد

رنگها در روز روشن می نماید خویش را
از سیه کاری مرا موی سفید آگاه کرد

با خس و خاشاک، صائب موجه دریا نکرد
آنچه با ما ساده لوحان آب زیر کاه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.