هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق، شراب، و زندگی سخن می‌گوید. او از تلخی‌های زندگی بدون عشق و شراب شکایت می‌کند و از لذت‌های مستی و خوشی‌های آن می‌گوید. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند بخت، تقدیر، و رابطه‌ی انسان با خدا و جهان اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به شراب و مستی وجود دارد که ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۳۴

به مُبارکیّ و شادی بِسِتان زِ عشقْ جامی
که نِدا کُند شَرابَش که کُجاست تَلْخِ کامی؟

چه بُوَد حَیاتْ بی‌او؟ هَوَسیّ و چارمیخی
چه بُوَد به پیشِ او جان؟ دَغَلی، کَمین غُلامی

قَدَحی دو چون بِخوردی، خوش و شیرگیر گَردی
به دِماغِ تو فرستَد، شَهْ و شیرِ ما پیامی

خُنُک آن دلی که در وِیْ بِنَهاد بَختْ تَختی
خُنُک آن سَری که در وِیْ می‌ما نَهاد کامی

زِ سلامِ پادشاهان، به خدا مَلول گَردد
چو شَنید نیک بَختی، زِتو سَرسَری سَلامی

به میانِ دَلقْ مَستی، به قِمارخانهٔ جان
بَرِ خَلْقْ نام او بَد، سویِ عَرشْ نیک نامی

خُنُک آن دَمی که مالَد کَفِ شاهْ پَرّ و بالَش
که سپیدبازِ مایی، به چُنین گُزیده دامی

زِ شرابِ خوش بَخورَش، نه شکوفه و نه شورِش
نه به دوستان نیازی، نه زِدشمنْ اِنْتقامی

همه خَلْق در کَشاکَش، تو خَراب و مَست و دِلْخَوش
همه را نِظاره می‌کُن هَله از کنارِ بامی

زِ تو یک سوآل دارم، بِکُنم، دِگَر نگویم
زِ چه گشت زَرِّ پُخته، دل و جانِ ما؟ زِ خامی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.