۱۹۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۱۱

از حریص افزون به قانع فیض احسان می رسد
روزی مور از شکرخند سلیمان می رسد

حاصل عالم بود از قانعان، کز کشتزار
هر چه از موران زیاد آید به دهقان می رسد

بید می گردد پس از خشکی برومند از نبات
از سر منصور دار آخر به سامان می رسد

حلقه درگاه امیدست چشم انتظار
بوی پیراهن به داد پیر کنعان می رسد

حسن را دارد سپند از چشم بدبینان نگاه
ناله بلبل به فریاد گلستان می رسد

وصل می خواهی، تلاش خاکساری کن که گرد
تا نفس را راست می سازد به دامان می رسد

تیره روزان خوب می دانند صائب قدر هم
شام زلف آخر به فریاد غریبان می رسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.