هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از درد فراق، حیرت در عالم هستی، وصف طبیعت و حالات روحی شاعر سخن می‌گوید. در آن از تشبیهات و استعاره‌های زیبایی مانند مجنون، شیر، شبنم، بلبل و... استفاده شده است. شاعر از ناله‌های عاشقانه، حسرت، و جستجوی حقیقت می‌گوید و در نهایت به این نکته اشاره می‌کند که تشنه دیدار حقیقت، سیراب نمی‌شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از تشبیهات و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۱۷

از ملامت عاقبت مجنون بیابان گیر شد
از زبان خلق پنهان در دهان شیر شد

می فزاید هایهوی می پرستان را سرود
شورش مجنون زیاد از ناله زنجیر شد

در تماشاگاه عالم دیده حیران ما
واله یک نقش چون آیینه تصویر شد

شبنم از دامان گلها خون بلبل را نشست
کی به شستن می رود خونی که دامنگیر شد؟

دل زبی اشکی به مژگان می رساند خویش را
می مکد انگشت خود را طفل چون بی شیر شد

آبهای مرده می گردد نصیب جویبار
در گلو گردد گره اشکی که بی تأثیر شد

حلقه ماتم شد از هجران او آغوش من
دیده حسرت شود دامی که بی نخجیر شد

گفتم از خاموشی من خون رحم آید به جوش
عذر من از بی زبانی عاقبت تقصیر شد

زود در روشندلان صحبت سرایت می کند
آب با آن لطف، خونریز از دم شمشیر شد

شد ز آزادی زبان ناقصان بر من دراز
عید طفلان است چون دیوانه بی زنجیر شد

نیست از نور حقیقت هیچ چشمی بی نصیب
از که رو پنهان کند حسنی که عالمگیر شد

تشنه دیدار را سیراب کردن مشکل است
صائب از نظاره خوبان نخواهد سیر شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.